آرزوهای ویکتور هوگو
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد
و پس از تنهایی ات،نفرت از کسی نیابی
آرزومندم اینگونه پیش نیاید و اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی
برایت همچنان آرزو دارم که دوستانی داشته باشی؛
از جمله دوستان بد و ناپایدار
برخی نادوست و برخی دوستدار
که دست کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد
و چون زندگی بدین گونه است
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی!
نه کم و نه زیاد،درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت رو مورد پرسش قرار دهد،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی
و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیر ضروری!
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است..
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سر پا نگه دارد.
همچنین برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند
چون این کار ساده ای ست
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند
و با کابرد ِ درست صبوریت برای دیگران نمونه باشی
و امیدوارم اگر جوان هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوانی نمائی اصرار نورزی
چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند
امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک سهره گوش کنی
وقتی که آواز سحرگاهش را سر میدهد
چراکه به این طریق
احساس زیبایی خواهی یافت، به رایگان
امیدوارم دانه ای هم در خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد
بعلاوه،آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
برای اینکه سالی یکبار
پولت رو جلویت بگذاری و بگویی: این مالِ من است
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگریست!
و در پایان آرزومندم اگر مردی،زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی،شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید،یا پس فردا شادمان
بازهم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید...
اگر همه اینها که گفتم فراهم شد...
دیگری چیزی ندارم برایت آرزو کنم!
*********************************
ممنونم خانوم مدیر خیلی مهریون
:)