شکر...

 

 

سلام 

 

سلام به یگانه خالق هستی 

 

سلام به بهترینم 

 

سلام به کسی که هر روز بیشتر از پیش شکرش می گویم... 

   

و 

 

سلام به شما دوست عزیز که دلنوشته ام میخوانی 

 

 

........  

 

 

این گونه آغاز شد که او آفرید... 

 

با تمام عشقش... 

 

و از روح پاکش در ما دمید. 

 

این روز ها در نقطه ای دور قرار گرفته ام ... پایین ترین پایین. 

 

در جایی به نام زمین 

 

بی قرارش هستم و در آرزوی وصالش..اما آن مهربان 

 

به من توان و صبرش میدهد. 

 

یادگاری هایی از او دارم که به من امید میدهد. 

 

از قلب های مهربان و خالصی میگویم که برایم یادآور گوشه ای از  

 

عشق و محبت های اوست... 

 

آری...امروز روزی عزیز است...سرشار از آرامش 

 

برایم یادآور آسمان آبی...سبزی برگ درختان...قطرات شبنم بر گل ها 

 

و تابش نور خورشید بر گندم زار است. 

 

امروز روز آفرینش یکی از پاک ترین قلب هاست 

 

روز گل اردیبهشت...

 

نظرات 2 + ارسال نظر
آرتادخت یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:50 ب.ظ

یادم هست که وقتی داشتی اینارو مینوشتی من تو چه خماری ای بودم!!!
یه چیزه سبزززز...!!!

صدف کیهانی یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ب.ظ http://sadaf-keyhani.blogsky.com

:))

اگه بدووووونی دل تو دلم نبود مثل خودت :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد